شیدان
وثیق
آبان 1402 -
نوامبر 2023
جنگ
اسرائیل و
حماس
چه
موضعی باید
گرفت؟
حملهی
نظامی و
تروریستی
حماس به جنوب
اسرائیل، جنگ
غزه و اشغال
نظامی شمال این
خطه توسط ارتش
اسرائیل،
کنشگران
سیاسی و
اجتماعی در
اپوزیسیون
جمهوری
اسلامی را
وامیدارد که
در برابر این
رخداد بزرگ با
پیامدهای بینالمللی
و منطقهایاش،
دست به موضعگیرند
زنند. افزون
بر آن که خود
موضوع نیز در
سرنوشت
تحولات
پیچیده امروز
جهان و
خاورمیانه میتواند
نقش تعیین
کنندهای
ایفا کند. از
این رو، هیچ
کس نمیتواند
در این باره
جایگاه و موضع
خود را مشخص ننماید. در
پاسخگویی به
چنین الزامی
است که در 8
نکته و در
خطوط کلی و
اساسی،
ملاحظات زیر
را در میان میگذاریم.
------------------------------------------
1- دشمن
واقعیِ اصلیِ
مردم فلسطین
در غزه خارجی
نیست،
اسرائیل نیست،
آمریکا،
اروپا یا غرب
نیست، بلکه در
حقیقت درونی
است، اندرونی
است، داخلی
است، دولت - سازمان
توتالیتر و اسلامی
حماس (جنبش
مقاومت
اسلامی) است
که 17 سال در این
خطه
حکمفرمایی
مطلق میکند و
مردم غزه را زیر
سلطه و گروگان
خود قرار داده
است.
2- جنگ
کنونی را سازمان
تروریستی حماس
در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ (15 مهر 1402) با
یک حمله نظامی
به خاک
اسرائیل و
اعمال پوگروم
ضديهود آغاز
کرد. حماس، یعنی
شاخه فلسطینی
اخوان
المسلمین، از
همان آغاز حاکمیتاش
بر غزه در 2004 تا
کنون، نابودی
و محو
اسرائیل را در
سرلوحهی
منشور و
برنامه خود
قرار داده است.
3- در
مقابله با
جنگی که حماس
آگاهانه، با
برنامه ریزی
قبلی و با
پشتیبانی حزبالله
لبنان و
جمهوری
اسلامی... به
راه انداخت،
اسرائیل برای
دفاع از خود و با
هدف نابود
کردن نیروی
نظامی حماس دست
به بمباران و
اشغال شمال
غزه میزند.
رهبری سیاسی
حماس اما در
قطر لانه کرده
است و به
سادگی منهدم
نمیشود. نفوذ
سیاسی-
ایدئولوژیکی آن
نیز با این
جنگ از بین
نخواهد رفت،
اگر توسعه پیدا
ننماید.
4- جنگ هوایی و زمینی با نیروهای حماس که مردم سیویل را سپر انسانی خود قرار داده و از بیمارستانها، اماکن عمومی و تونلهای زیرزمینی در مناطق مسکونی چون پایگاه نظامی استفاده میکند و هم چنین جنگ شهری با حضور جمعیتی کثیر و متمرکز در مساحتی کوچک، بیشک به مرگ هزاران تن از مردم و آوارگی چند صد هزار نفر میانجامد. در چنین شرایطی، وقوع جنایات جنگی از سوی ارتش اسرائیل از يكسو و وقوع جنایات جنگى از سوی حماس با سپر قرار دادن اهالی شهر، تا اندازهای اجتنابناپذیر بوده و یکی از ویژگیهای این جنگ را تشکیل میدهد. به پیرو حقوق بین المللی، این جنایات جنگی و تجاوز به حیات جسمی و روحی مردمان غیر نظامی از هر سو، بهویژه از سوی ارتش اسرائیل، به راستی باید توسط نهادهای غیر دولتی و جامعهی بینالمللی در هر سطح محکوم شوند و محکوم نیز میشوند.
5- در توصیف
درگیریها و
اخبار جنگ، کشتهها،
خسارات و
غیره، بدون
وجود
خبرنگارانی
مستقل در
میدان جنگ نمیتوان
از چند وچون
ارقام
قربانیان غیر
نظامی و نظامی
اطلاعات بیطرفانه
و موثق به دست آورد.
به جنگ
تبلیغاتی طرفین
نمی توان
اطمینان کرد.
به ویژه به
تبلیغات حماس
که نمونهای مشخص
از آن را در
دست داریم:
پرتاب موشک از
طرف سازمان
جهاد اسلامی
به سمت
اسرائیل که در
مسیر خود در
بالای
بیمارستانی
در غزه منفجر
میشود و حماس
آن را به
اسرائیل نسبت
میدهد و رغم
دروغ ۵۰۰
کشته را پخش
میکند.
اگر تساهال
(ارتش اسرائیل)
اخیرن به چند خبرگزاری
خارجی و مستقل
اجازه ورود به
شمال غزه
(البته همراه
با نیروهای
نظامی) را داده
است، در سیستم
پنهان و توتالیتر
حماسی چنین چیزی
قابل تصور
نیست.
6- پیروزی
دولت - سازمان
حماس در این
جنگ، در حقیقت،
پیروزی
بنیادگرایی اسلامی
خواهد بود.
پیروزی
متحدین آن
یعنی جمهوری
اسلامی، حزبالله
لبنان و گروههای
اسلامگرا در
خاورمیانه و
جهان برای مدتهایی
مدید خواهد
بود. پیروزی
قدرتهاى
دیکتاتوری، ارتجاعی
یا توتالیتر
چون روسیهی
پوتین، چین
استیلاطلب،
پانترکیسم
اردوغان و دیگر
دیکتاتوریها
خواهد بود. سرانجام
پیروزی گروهها
و احزاب
پوپولیست و اقتدارگرای
چپ و راست در
جهان خواهد
بود.
7- در این میان
باید گفت که
دشمن اصلی این
نیروهای
دیکتاتوری، اسلامگرا
و تمامیتخواه
از نوع داعش،
القاعده،
حماس، جمهوری
اسلامی و یا
روسیه، چین، ترکیه
اردوغان و
دیگر
اقتدارگرایان
چپ و راست در دنیای
امروز... اسرائیل
نیست، آمریکا،
اروپا و به
طور کلی "غرب
امپریالیست و
کولونیالیست"
نیست،
برخلااف آن چه
که اینان در
لفاظیهای
خود ادعا و
تبلیغ میکنند.
بلکه به واقع
و در حقیقت،
دشمن اصلی این
دیکتاتوریها
که امروزه
اکثریت بزرگی
از کشورهای
جهان را تشکیل
میدهند - آن
چه که زیر
عنوان "جنوب
گلوبال" مینامند
که شامل چین و
روسیه هم میشود
- تنها و
تنها امر
دموکراسی، آزادی،
جدایی دین و
دولت، آزادی زنان،
برابری زن و
مرد، حقوق بشر
و اینگونه
ارزشهای مدنی،
مدرن و اونیورسال
است که از دید
این
اقتدارگرایان
باید نابود
شود تا استبداد،
دیکتاتوری و
تاریکاندیشی
خود را
بتوانند
پابرجا
نگهدارند.
8- مردم
اسرائيل و
مردم فلسطين
إز تراژدی
هولناک و نزاع
تاریخی هفتاد
سالهی خود
خلاص نمىشوند
تا زمانيكه دو
اتفاق سیاسی،
اجتماعی و
فرهنگی بزرگ،
اساسی و
همزمان در
میانشان رخ ندهند.
- اولین
اتفاق
در اسرائيل
باید رخ ردهد.
با شکل گیری
پایدار يك
حكومت طرفدار
صلح و مبرا از جریانهای
افراطی دینی،
مهدویتی (messianique) و
ناسیونالیستی،
که جنگ افروزی،
فلسطینیستیزی
و توسعه طلبی
را از راه ایجاد
و تشویق
کولونیسازیها
و اشغال
سرزمینها در
کرانهی
باختری رود
اردن، با
پشتیبانی و
پاسبانی ارتش
اسرائیل، به
پیش میبرند. شکلیابیِ
حکومت صلح
طلبی در
اسرائیل لازم
است كه وجود
يك دولت مستقل
فلسطينی در
همسایگی خود
در کرانه
باختری و غزه
را چون
کلیتی بههم
پیوسته و با
اعتبار به
رسميت شناسد. در
اسرائیل
امروز، وجود
یک دموكراسى و
پلورالیسم
دیرپا (به رغم بسیاری
کمبودها و نقصها
از جمله در
اجرای گونهای
آپارتاید)،
وجود جوانان، زنان
و جنبشهای
اجتماعی فعال
و آشنا با
ارزشهای
مدرنیته،
وجود حزبها و
انجمنهای
مختلف و آزاد (از
جریانهای
آنارشیست و چپ
تا میانه و راست
افراطی) و در
مجموع وجود یک
جامعهی مدنی
پیشرفته و
متمدن، فعال و
مترقی، لائیک
و کثرتگرا، با
پذیرش اشتراکها،
اختلافها، تضادها
و چندگانگی
در درون خود،
با اعتراضها
و انتقادهایش
از رژیم و
سیستم و
بالاخره در
طرفداری از
صلح و همزیستی
با فلسطینیان...
باری وجود این
پدیدارهای
اجتماعیِ
توانا در کشور
اسرائیل
امروز، ترجمان
نیروی بالقوه
بزرگی است که میتواند
چشمانداز
امیدبخشی را
نوید دهد: هم
برای این کشور،
هم برای حل و
فصل نهاییِ مسألهی
فلسطین و هم برای
صلح و ترقی در کل
منطقه
خاورمیانه.
- دومین
اتفاق
در کرانه
باختری و غزه
باید رخ دهد.
مردم فلسطين
نيز بايد با
به رسميت
شناختن حق حيات
و استقلال
برای يك دولت
همسایه
اسرائيلی، در
درون خود
انقلابی
سیاسی،
اجتماعی و
فرهنگی انجام
دهند و یک
جامعهی مدنی
آزاد، لائيك،
پلورالیست و
طرفدار
دموكراسى و
صلح به وجود
آورند و گروههاى
اسلامگرا، دینسالار،
توتالیتر، جنگ
افروز و
تروریست را در
میان خود منزوى
و طرد كنند.
اما پرسش اصلى
این است كه آیا
در فلسطین
چنين ذهنيت
دمکراتیک و
لائیکی میتواند
به دور از فرهنگ
و ایدئولوژی
اسلامگرا،
تاریک اندیش و
تمامیتخواه
شکل گیرد؟ به ویژه
در پی این جنگ
کنونی با خانمانبراندازیاش،
با کشتهها و
آوارگی
بسیاری از
مردماناش.
جنگی که مسبب
اصلیاش
البته حماس
است و در
نتیجه اجتنابناپذیریاش
از سوی
اسرائیل برای
دفاع از خود،
اما با پیش
زمینهی سالها
کولونیسازی،
ظلم و ستم در
کرانه باختری
و محاصره غزه توسط
این کشور و
سرانجام با زیر
پا نهادن امر
خطیر ایجاد صلحی
پایدار از راه
ایجاد دو کشور
مستقل فلسطینی
و اسرائیلی در
کنار هم.